آموزش بافت دستکش
آموزش بافت دستکش سلام
خوووووووبین؟
انگیزه پیدا کردین برای بافتن؟
من که بدجوری تب دارم
ممنون از تشویقاتون
امروز اومدم براتون آموزش بافت دستکش رو بذارم.
دوستان عزیزم من وقتی میخواستم برای محمد دستکش ببافم کلی سایت و وبلاگ جستجو کردم ولی از هیچ کدومشون نتونستم یاد بگیرم.تنها جایی که واضح و روان توضیح داده بود این وبلاگ بود.روی آدرسش کلیک کنید :
http://baranesetareh.persianblog.ir/post/13/
این از روش بافت.
امروز هم با توجه به همین آموزش این دستکش رو برای ساقی بافتم.
دستکش محمد و ساقی فقط تو انگشت ها با هم فرق دارن.
اونایی که دخمل اندازه ی ساقی دارن آموزش مرحله به مرحله بافت این دستکش رو تو ادامه ی مطلب ببینند
دوستان این اولین بار که آموزش میذارم.حتما" یه کاستی هایی داره . اونایی که میدونن خوشحال میشم راهنمایین کنن
برای بافتن دستکش باید اینا رو بلد باشین:
سر انداختن
بافت از زیر
بافت از رو
ژته انداختن.من ژته انداختن رو تو وبلاگ چهل تیکه یاد گرفتم.یعنی اینجا
کور کردن
من کاموایی رو انتخاب کردم که هم ترک بود و هم با میل شماره 4 یا 4/5 و یا 5 میشد بافتش.
اول دور مچ ساقی رو اندازه گرفتم که 15 سانتی متر بود و 25 دانه سر انداختم و دور مچ گرفتم و درست دراومد.مدل رو با کشبافت یک دانه از زیر و یک دانه از رو شروع کردم.
نکته مهم:همیشه برای دور مچ دانه هایی که سر میدازید باید تعدادشون فرد باشه.
حدود 10 رج بافتم تا به اندازه دلخواه رسیدم.یعنی اینطوری:
بعد ساده بافی رو شروع کردم.یعنی یک رج زیر و یک رج رو تا به انگشت شست رسیدم
حالا برای بافتن قطر انگشت شست اول 12 دانه اول رو بافتم .یک ژته.بافتن دانه بعدی.یک ژته دیگر.12 دانه مانده را بافتم.(با این کار ما در همه ی رج های رو دو دانه به قطر انگشت شست اضافه می کنیم)
در رج برگشت هه ی دانه ها رو از رو بافتم.
در رج رو 12 دانه بافتم.یک ژته.3 دانه بافتم.یک ژته.12 دانه بعدی را بافتم.
در رج برگشت یا پشت کار همه ی دانه ها از رو.
در رج رو 12 دانه بافتم.یک ژته.5 دانه بافتم.یک ژته.12 دانه بعدی را بافتم.
دررج برگشت همه ی دانه ها از رو.
در رج رو 12 دانه بافتم.یک ژته.7 دانه بافتم.یک ژته.12 دانه بعدی را بافتم.
در رج برگشت همه ی دانه ها از رو.
در رج رو 12 دانه بافتم.یک ژته.9 دانه بافتم.یک ژته.12 دانه بعدی را بافتم.
در رج برگشت همه دانه ها از رو.
بعد می بینیم که برای انگشت شست 9 دانه داریم.به این شکل:
حالا دانه های انگشت شست که 9 تا هستن رو داخل یک سنجاق قفلی کردم.
به این ترتیب 24 دانه در میل می مونه.چون دستکش ساقی انگشت نداشت و اندازه دستکش به انگشت ها رسیده بود.من دو رج کشبافت یک دانه از زیر یک دانه از رو بافتم و بعد دانه ها رو در یک مرحله کور کردم.(شما میتونید همون ساده بافی رو انجام بدین و کور کنید)
حالا میرسیم به بافت انگشست شست:
کافیه دو رج ساده یا کشبافت یک دانه از زیر یک دانه از رو ببافم تا کار تموم شه.
در آخر درز انگشت شست و درز کنار دستکش رو بافتم.من از اضافه ی همون نخی که در پایان کور کردن میمونه کار دوختن رو انجام میدم.
همیشه وقتی دونه ها رو کور کردین نخ رو ببرین و از آخرین دونه ی باقی مونده رد کنین و اروم بکشین و از ادامه ی همون نخ برای دوختن درز استفاده کنین.با اینکار از زدن گره های اضافی جلوگیری می کنین و پشت کار تمیز در میاد.نخ های باقی مونده رو هم بهتره تو سوزن کنید و وارد درز لباس کنین تا اونجا مخفی بمونه.گره زدن زیاد قشنگ نیست
این هم دستکش ساقی خانوم
امشب بعد از بافتن این دستکش رفت بافتنیهاشو پوشید و خودش خیلی خانوم گفت میشینم از من عکس بگیر.رفتم بیرون ولی یادم رفت زیرسارافونی بخرم
واقعا" جای یه زیرسارافونی سفید و یه جوراب شلواری سفید تو عکس خالیه
و این
روز و شبتون خوش
مثه زبان انگلیسی بود برام،که هیچیشو نمیگیرما
بهتره از پایه شروع کنی.برو کلاس.
دفه اولمه کامنته اولی ماله منه ها.عجب حسی داره آدم اول باشه ها.انگار بمب اتم شکافتی
خوب پس مبارکش باشه
خودت خوبی مینا عجب دستکشی بافتی چه حوصله ای هم داشتی مو به مو اموزش دادی ایول به تو دوست مهربونم
خیلییییییییییییییی لباسای ساقی تو تنش قشنگه
ببين من يه كلكى زدم به تسنيم فعلا كه جواب داده حالا نمى دونم در مورد ساقى چه جوريه ...
من شبها تسنیم رو میبرم توی اتاقش بعد روی زمین پایین تختش جایی که زیاد دید نداشته باشه برای خودم تشک پهن میکنم با بالش و ... اینا بعد از مراسم قرآن و قصه و بوس و آب و .... اینا ... من میرم روی تشک میخوابم تسنیم هم روی تختش میخوابه بعد که خوابش برد ..... نخندیااا ....
زیر پتو رو پر میکنم از عروسکاش که مثلا من اونجا خوابم چون اکثرا هم عادت دارم سرم زیر پتو باشه زیر پتو حسابی پف می کنه انگار یکی اونجا خوابه ....!!!
بعد خودم ميام سر جام مى خوابم 
درســــا خوب پیش میرن؟
ایشالله خوب بشه زود
خب چه کار کنم من زیر صفرم و هیچ استعدادی هم ندارم
اینم تقصیر دوستای ناباب دوران راهنماییمه که بافتنی هامو انجام میدادن و من یاد نگرفتم
مگه میشه استعداد نداشته باشی
